قراره نگاهمون به اطراف با بقیه فرق کنه!

کمی تفکر...

مادر بزرگ خداحافظ!

پنجشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۵۰ ب.ظ
مادر بزرگ
یادش بخیر بچه که بودیم می رفتیم خونه مادر بزرگامون،ما بچه ها مشغول بازی می شدیم مامان باباهامون مشغول خاطره تعریف کردن و بگو و بخند...
چقدر خوش می گذشت...
وقتایی که مامان باباهامون کاری داشتن ما می رفتیم خونه مادر بزرگ و کلی با مادر جون بازی می کردیم
مادر جون کلی داستان خوشکل بلد بودو با ذوق وشوق واسمون تعریف می کرد! لی لی حوضک بازی می کردیم و کلی چیز دیگه...
یه مدت بعد مهد کودک! ها اومدن به بازار...
دیگه مارو کمتر می بردن خونه مادر جون و مادر جون داشت روز به روز تنهاتر می شد و ما اینو نمی فهمیدم چون ما مشغول بازی مون بودیم اما پدر و مادرامون چرا اینو نفهمیدن؟؟؟؟اصلا پدر مادرامون به این قضیه "فکر" کردن؟
چرا نفهمیدن که هم ما به خونه مادر بزرگ احتیاج داریم هم مادرجون به نوه هاش
مادر جون وقتی با ما حرف می زد داشت تمرین می کرد که قلبش از تنهایی درد نگیره
وقتی برامون قصه قدیمی تعریف می کرد داشت تمرین حافظه انجام می داد تا فراموشی نگیره
وقتی به کارامون می خندید داشت تمرین می کرد که افسردگی نگیره
هم ما داشتیم تربیت می شدیم هم مادر جون حالش خوب بود...
چرا اونجوری شد؟؟؟
باز صد رحمت به مهدکودکیا حداقل بعد از مهد می رفتیم تو کوچه یا تو خونه با داداش آبجیمون بازی می کردیم! اما این بچه هایی که بهترین هم بازیشون گوشی و تبلت و کامپیوتر شده قراره وقتی بزرگ شدن چی بشن؟؟؟
ما ذهن بچه ها رو پیر کردیم بعد می گیم چقدر از سنش بیشتر می فهمه!اسم یک سری اطلاعات عمومی رو گذاشتیم "فهم"...اما فهم تو "زندگی" اتفاق می افته تو بازی تو دعواهای قشنگ کودکانه تو قهر های چند دقیقه ای و...
ما تو بازی ها خیلی از زندگی رو داشتیم فهم می کردیم فهم طولانی مدت و عمیق اما حالا چی!بچه های الآن زندگی "مجازی" رو شاید درک کنن اما زندگی "حقیقی" رو...
بچه اگر تو بچگی بچگی نکنه بزرگ که بشه،بچگی می کنی!
وقتی تو بچگی بازی نکنه بزرگ که شد بازی می کنه اما با اسباب بازی نه!با چیزایی که قابل جبران نیست مثلا آبرو باباش،دل همسرش،احساسات مادرش و...
البته نباید از این بچه ها توقع داشت تو بزرگی پدر و مادرشون رو بشناسن چون کسی که بزرگشون کرده خاله شادونه و عمو پورنگ و گوشی وتبلت و... بوده و پدر و مادر فقط حکم گارسون رستوران یا مامور بانک  و یا راننده تاکسی رو داشتن!!!
یکم نگاهمون رو بیاریم بالاتر واز بالا به قضایا نگاه کنیم
شاید الان بتونیم به جای بازی کردن به بچه مون بهش گوشی بدیم و ساکتش کنیم اما یادمون باشه وقتی هم که ما پیر شدیم اون یاد میگیره چطور ساکتمون کنه
جدا از اینا
ما یک خانواده هستیم و قراره باهم خوش بگذرونیم به هم کمک کنیم و... نه اینکه هم دیگه رو ساکت کنیم!!!!
چه بلایی سر خانواده خواهد اومد؟؟؟؟
کمی تفکر کنید و نتایج رو برام بفرستید تا منتشر کنم که همه استفاده کنن!
ممنون و عذر خواهم اگر یکم لحنم...
خدانگهدار!
  • امیر میان بندی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی